معنی کاشف لوزالمعده
حل جدول
کلودبرنارد
کلود برنارد
لوزالمعده
پانکراس
آنزیم لوزالمعده
آمیلاز، فسفولیپاز، لیپاز، ریبونوکلئاز و پروتئاز (مانند تریپسینوژن، کیموتریپسینوژن و کربوکسی پپتیداز) و الاستاز
غده لوزالمعده
پانکراس
جزایر لوزالمعده
لانگرهانس
فرهنگ معین
(لُ زُ لْ مِ دِ) [ع.] (اِ.) اندام غده ای شکل بادامی که در زیر و پشت معده قرار دارد و ترشح خارجی آن شیره لوزالمعده و ترشح داخلی آن انسولین است.
فرهنگ عمید
پانکراس
فرهنگ فارسی هوشیار
غده بزرگی است بشکل خوشه که زیر معده جا دارد و قویترین شیره هضمی را در دستگاه گوارش تولید میکند
فارسی به ایتالیایی
pancreas
لغت نامه دهخدا
کاشف. [ش ِ] (ع ص) ج، کاشفین، کَشَفَه. پیداکننده و برهنه کننده. (غیاث) (آنندراج). آشکارکننده و گشاده و برهنه نماینده. (ناظم الاطباء). پدیدآورنده. ظاهرکننده. بروزدهنده. معلن. مظهر. مفسر:
گرچه از یک وجه منطق کاشف است
لیک از ده وجه پرده و مکنف است.
(مثنوی).
|| کاشف مکروه ومانند آن، برطرف کننده ٔ مکروه. از بین برنده ٔ غم و اندوه:
تویی که فاتح مغموم این سپهر بوی
تویی که کاشف مکروه این زمانه شوی.
منوچهری.
|| کاشف بعمل آمدن یا آوردن، در تداول عامه، تحقیق کردن.
کاشف. [ش ِ] (اِخ) یکی از شعرای ایران است. وی «قاضی محمد شریف » شهرت داشته، و شغلش قضاوت بوده است، از اوست:
ز مژگان خونین خود شرمسارم
چو صاحب مصیبت ز دست حنائی.
(قاموس الاعلام ترکی).
کاشف. [ش ِ] (اِخ) یکی از شعرای ایران و از اهالی اصفهان و نامش، آقا اسماعیل بن حیدر است. آبا و اجدادش معمار بوده و ملوک صفوی را خدمت میکرده اند خود او هم به شاه عباس انتساب داشته و به هجویات خود شهرت پیدا کرده است. از اوست:
هر جلوه که آن قد دل آرا دارد
در صفحه ٔ سینه چون الف جا دارد
آویخته زلف مشکبو از چپ و راست
این مصرع رنگین چه طرفها دارد.
(قاموس الاعلام ترکی).
فرهنگ واژههای فارسی سره
یابنده، بازیابنده
کلمات بیگانه به فارسی
یابنده
معادل ابجد
594